چخوف و دایره الهام در بازیگری
میخائیل چخوف یکی از شاخصترین شاگردان استاد بزرگ، استانیسلاوسکی بود که به مخالفت شدید با وی برخاست. او توضیح داد که یک روش خوب پرورش بازیگر، باید بتواند بازیگرانی بسازد که از پس اجرای هر نقشی برآیند و مشکل اساسی سیستم استانیسلاوسکی در این است که از بازیگران میخواهد که شباهتهایی پیدا کند بین زندگی شخصی خودش و نقشی که قرار است بازی کند. اما مگر دایره تجربیات شخصی یک آدم تا چه حد میتواند گسترده باشد؟ بنا بر این بازیگر سیستم استانیسلاوسکی پس از چند سال کار، در تمام نقشهایی که بازی میکند، خودش را تکرار میکند و فاتحه استعدادش را میخواند. چخوف هم مثل استانیسلاوسکی و واختانگوف، انگشت گذاشت روی یک مسألهی اساسی: محدودیت میدان تجربه بازیگر برای شخصیت پردازی.
وی توضیح داد محرکها باید محرکهای بیرونی باشند، نه درونی. (برخلاف سیستم استانیسلاوسکی که از درون به بیرون شکل میگیرد) او همکاری فضا، تخیل و نیت را جانشین حافظه احساسی استانیسلاوسکی کرد.
در شکل زیر چارت معروف میخائیل چخوف به نام دایره الهام در بازیگری را مشاهده میکنید که تکنیکهای مورد نیاز یک بازیگر حرفهای در رسیدن به الهام را نشان میدهد.
به گفته چخوف تکنیک از نان شب برای بازیگر واجبتر است. وقتی یک بازیگر روی یک تکنیک، مثلا تکنیک فضاسازی کار میکند، باید آنقدر تمرین کند که هروقت دلش خواست لامپ مربوط به فضاسازی را در چارت روشن کند. بعد از چند وقت میفهمیم که در حین اجرا فقط کافی است یک یا دوتا از لامپها را روشن کنیم، مابقی خودبهخود روشن خواهند شد. بدون اینکه توجهی به آنها صورت بگیرد. کافی است نصف لامپها روشن شوند تا الهام خودبهخود فوران کند. آن هم با شدت و قدرتی خیلی بیشتر از قبل!
از کتاب "بازیگری" ترجمه کیاسا ناظران